سروش حسینزاده
پردهء اول: بازار ارز به مدت چند ماه به حال خودش رها میشود. مصاحبههایی از نمایندگان مجلس پخش میشود که میگویند قیمت ارز به بالای ۲۰ هزار تومان خواهد رفت!
نرخ ارز در کف خیابان به صورت هیجانی بالا میرود؛ مردمی که فکر میکنند از قافله عقب ماندهاند به بازار هجوم می آورند و باعث افزایش بیش از پیش قیمتها میشوند.
پردهء دوم: در سویی دیگر، دو بانکورشکسته دولتی دلارهای ۳ هزار تومانی را بین بازه ۱۵ تا ۱۹ هزار تومان به فروش میرسانند تا تراز منفی چند سالهشان مثبت و از ورشکستگی خارج شوند. نقش اصلی فیلم، قسمتی از منابع ارزی خود را روی دلار ۱۴ تا ۱۹ هزار تومان میفروشد تا بدهی و دیون موسسات مالی به مالباختهها پرداخت شود.
همه بدهیها رفع شده، ولی این اقتصاد با پایه حقوق ماهانه ۵۵ دلار (دلار ۲۰ هزار تومانی) سر پا نمیماند.
دومینوی سقوط قیمت ها شروع میشود؛ به طوری که بازار اشباع شده و خریداری دیگر در بازار نیست.
پردهء سوم: بازیگر نقش اول فیلم به عنوان ناجی وارد میشود و دلاری را که مردم ۳ روز قبل ۱۹ هزار تومان خریدهاند، ۱۰ هزار تومان می خرد تا بیشتر از این ضرر نکنند.
این بازیگر، اکثر دلارهایی را که روی ۱۰ هزار تومان دوباره خریده است، در Dead Cat Bounce [یعنی اصلاح موقت پس از ریزش شدید] هایی که قیمت دلار در دو ماه گذشته داشته، نزدیک به قیمت بازار میفروشد.
پردهء چهارم: [چه بسا شاید] قهرمان بخواهد کف ۱۰ هزار تومانی قیمت دلار را مجدداً همین روزها رها کند و بازهم، به عنوان ناجی وارد شده و دلار را دوباره به ۸ تا ۹ هزار تومان برساند...
نتیجه:
۱. دلار از ۳ به ۹ هزارتومان افزایش یافته ولی رضایت عمومی از وجود دلار ۹ هزارتومانی (به جای ۱۹ هزار تومانی) حاصل شده است!
۲. بدهی موسسات مالی و بانک های ناکارآمد از حباب دلار/ریال پرداخت شده است!
۳. این ترکیدن حباب و از دست رفتن سرمایه خیلیها که هیجانی اقدام به خرید کرده بودند، درس عبرتی برای عموم جامعه به وجود میآورد تا مدتها سمت بازار ارز نروند! و این نقره داغ شدن خریداران طلا، سکه و ارز در مقاطع حساسِ احتمالیِ آینده شاید به کنترل بازار کمک کند.
شاید نویسنده، کارگردان، بازیگران اصلی و قهرمان این فیلم تا اینجای سناریو همه کارها را به خوبی پیش برده باشند، اما آیا پردهء جدیدی در راهست؟
Comments